نوشته شده توسط : ستاره

مایه خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست

                         می کنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم

بگشابند قبا ای مه خورشید کلاه

                             تا چو زلفت سر سود از ده در پا فکنم

من این وبلاگو ساختم تا از عشقم بگم اما همون اولش رفت خیلی داغون بودم حالا هم این پستو واسه یکی از دوستام میزارم که ازم خواست که یه پست شاد بزنم

وضعیت روحیم خیلی خوبه الان

الان دیگه مثله روزای عادیم صبح بیدار میشم

صبحونمو می خورم

میرم ورزش

نهارمو می خورم

درسمو می خونم

شبم مسواکمو میزنم

بعدم میرم لالا

کاری به کسیم ندارم

همه چی آرومه من به تو دل بستم  زندگیم آرومه ...  بقیشو بلد نیستم



:: بازدید از این مطلب : 576
|
امتیاز مطلب : 528
|
تعداد امتیازدهندگان : 175
|
مجموع امتیاز : 175
تاریخ انتشار : 17 / 5 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ستاره

 

دلم خوش بود تو دنیا اگه چیزی ندارم یه دل دارم که میتونه همه رو دوست داشته باشه اما فایده این دوست داشتنا چیه

باورت میشه بهترین دوستت که تو همه لحظات با هم بودین باعث بشه غم تو دلت بشینه؟

دوستی که تو غم و شادی با هم بودی با خنجر به قلبت حمله کنه ؟‍

لعنت به این زندگی

لعنت به این دنیا

لعنت بر قلب ساده من

لعنت به من



:: بازدید از این مطلب : 711
|
امتیاز مطلب : 527
|
تعداد امتیازدهندگان : 172
|
مجموع امتیاز : 172
تاریخ انتشار : 28 / 4 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ستاره

سلام

نمیدونم چرا دیگه نمیتونم حرف بزنم انگار دیگه زبون ندارم. حرف تو دلم زیاده اما دیگه نای حرف زدن ندارم

مثل کسی که بنزین تموم کرده باشه و وسط کویر تک وتنها بمونه تو یه جاده خاکی . زیر گرمای خورشید که حتی نفس کشیدنم سخته

آره منم همینطوری دارم حرکت میکنم گاهی شادمو به سرعت میرم گاهی پاهامو رو زمین میکشم . بعضی وقتا به خودم قول میدم که تمام سعیمو کنم تا زودتر به شهر برسم اما نمیدونم چرا یه چیزی تو وجودم نمیزاره

وقتی به گذشتم نگاه میکنم

وقتی به اون روزایی که بیهوده گذشت

افسوس می خورم که چرا محکمتر با سرنوشتم نجنگیدم



:: بازدید از این مطلب : 752
|
امتیاز مطلب : 535
|
تعداد امتیازدهندگان : 174
|
مجموع امتیاز : 174
تاریخ انتشار : 27 / 4 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ستاره

سلام

من اومدم

باز اومدم اما از چی بگم؟

تو دلم کلی حرفه اما چه طوری بگم واسه کی بگم؟

خستـــــــــــــــم از زندگی. می خوام خودمو بکشم بالا اما باز یه اتفاقایی میوفته که دلگیرم میکنه

 



:: بازدید از این مطلب : 716
|
امتیاز مطلب : 535
|
تعداد امتیازدهندگان : 174
|
مجموع امتیاز : 174
تاریخ انتشار : 26 / 4 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ستاره

سلام

به خاطر آجی وفام تصمیم گرفته بودم دیگه از غم نگم  اما آجی خودت که بدتر از منی

می خواستم دیگه همه چیزو فراموش کنم واسه خاطر بهترین دوستم

اما اونم دوروز که توجه ای نمی کنه بهم  آخه دردمو به کی بگم یعنی واقعاْ اینقدر خسته کنندم؟  

دوست داشتن یعنی چی؟

عشق چیه؟

عاشق واقعی هم هست؟



:: بازدید از این مطلب : 877
|
امتیاز مطلب : 531
|
تعداد امتیازدهندگان : 174
|
مجموع امتیاز : 174
تاریخ انتشار : 22 / 4 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ستاره

سلام

امروز یکی از بهترین دوستام حالش گرفتست و من اصلاْ نمی تونم کمکش کنم

آخه دیگه همه چی یادم رفته دیگه نمیدونم چه طوری محبت درونیمو ابراز کنم

دوست عزیزم منو ببخش

تو دلم خیلی حرف هست اما دیگه نمیتونم بیان کنم



:: بازدید از این مطلب : 834
|
امتیاز مطلب : 526
|
تعداد امتیازدهندگان : 174
|
مجموع امتیاز : 174
تاریخ انتشار : 21 / 4 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ستاره

سلام

امروز جمعه است همیشه جمعه ها نمیتونستم خونه بمونم چون دلم خیلی میگرفت از یه طرفم همیشه میرفتم بیرون که عشقمو ببینم

اما الان دیگه واسم فرقی نداره اصلاً دلم نمی خواد از خونه برم بیرون

بیرونو دوست داشتم واسه اینکه کسی که خیلی دوسش دارمو ببینم

ناگفته نمونه که اونم نامردی میکردو میزد تو حالمو نمیومد که ببینمش و همیشه با بغض میرفتم خونه

جدیداً وقتی میرم بیرون انگاری همه گرگ شدن و می خوان با چشماشون که پر از خونه جونمو بگیرن از همه می ترسم. دیگه نمیدونم کی راست میگه کی دروغ

 



:: بازدید از این مطلب : 736
|
امتیاز مطلب : 527
|
تعداد امتیازدهندگان : 173
|
مجموع امتیاز : 173
تاریخ انتشار : 18 / 4 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ستاره

چرا؟

چـــــــــــــرا؟

چــــــــــــــــــــــــــــــــرا؟

چرا من؟

هر چی بیشتر فکر می کنم بیشتر دیونه میشم چه طوری تونستی نقش بازی کنی؟  منی که شب و روز دعات کردم یادته تو امامزاده ؟ تو اشکامو دیدی تو دیدی

اما بازم بازیم گرفتی

دلم می خواد محکم بزنمت تا شاید از این بغضی که داره خفم میکنه خلاص شم

روز مرگت روز خوشحالیمه



:: بازدید از این مطلب : 773
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 13 / 4 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ستاره

سلام

سلامی از اعماق تنهایی وجودم

خیلی خستم

نمیدونم چرا به اینجا رسیدم

خدا جون کمکم کن بشم همون آدم قبل

نمی دونم

نمی دونم

اما تقصیر خودمه هر چی که میکشم



:: بازدید از این مطلب : 769
|
امتیاز مطلب : 530
|
تعداد امتیازدهندگان : 174
|
مجموع امتیاز : 174
تاریخ انتشار : 11 / 4 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ستاره

امروز پنج شنبه ست

دلم خیلی گرفته تا الان خیلی جلوی خودمو گرفتم که گریه نکنم اما دیگه نمیتونم

از صبح که بیدار شدم بهتره بگم یه دیونه مزاحم که دوروزه مزاحمم میشه از خواب بیدارم کرد

نمیدونم چرا هر چیز مزخرفه سر من میاد

روزم مسخره شروع شد

الانم که با یه دوست بحثم شد

کاری که دوست نداشتمو انجام دادم

حذفش کردم

میدونم که از دستم خیلی عصبیه اما درکم نمیکنه همش تیکه میندازه

نمی دونم چرا کسی درکم نمیکنه بعد کلی زنگیدن به عشقم وقتی اونم جوابمو داد نخواست از این حالت درم بیاره

گفت چون درس نمیخونی همینه خوب گناه من چیه؟ چرا کسی نمی خواد بفهمه که من چی میگمو چی می خوام

چرا من همیشه باید همهرو دوست داشته باشمو کسی منو دوست نداره



:: بازدید از این مطلب : 799
|
امتیاز مطلب : 525
|
تعداد امتیازدهندگان : 173
|
مجموع امتیاز : 173
تاریخ انتشار : 10 / 4 / 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد